امام کاظم علیه السلام فرمودند:
أما اِنَّ أَبدانَکُم لَیسَ لَها ثَمَنٌ اِلّا الجَنَّةَ، فَلا تَبیعوها بِغَیرِها؛

آگاه باشید! بدن‌های شما جز بهشت بهایی ندارد، به چیز دیگری نفروشید.
تحف‌العقول، ص 410
شرح حدیث:
شرح حدیث توسط حضرت آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی مدظله‌العالی:

شبیه این جمله را حضرت علی علیه ‌السلام نیز فرموده است: «أَلا حُرٌّ یدَعُ هذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهلِها؟ اِنَّهُ لَیسَ لِأَنفُسِکُم ثَمَنٌ اِلّا الجَنَّةَ، فَلا تَبیعُوها اِلّا بِها؛ آیا آزاد مردی پیدا می‌شود که این ته مانده‌ی دنیا را به اهلش واگذارد؟ بدانید جان شما بهایی جز بهشت ندارد، به کمتر از آن نفروشید».(1)
از سوره‌ی والعصر استفاده می‌شود که انسان همیشه در زیان طبیعی است؛ در درون ذات انسان سرمایه‌ای است که به تدریج فانی می‌شود: « إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ» چرا که سرمایه‌ی انسان عمر اوست و نمی‌شود آن را نگه‌ داشت، به تدریج فانی می‌شود و هر نَفَس گامی به سوی مرگ است: «نَفَسُ المَرءِ خُطَاهُ الی أَجَلِهِ».(2)
پس عمر سرمایه‌ای است رو به زوال و انسان گرفتار خسران است. این سرمایه قابل تبدیل است، اگر سرمایه‌ی یک سرمایه‌دار طلا باشد باقی می‌ماند، امّا اگر سیب باشد باید تبدیل کند چون در غیر این صورت خراب می‌شود، حال عمر را که سرمایه‌ای روبه‌زوال است به چه تبدیل کند که زیان نکند؟ هر کس این سرمایه‌ی عمر را با چیزی معامله می‌کند، بعضی با هوا و هوس و لذّتهای دنیا و بعضی با جمع‌آوری ثروت و بعضی با کسب مقام.
از دیدگاه قرآن همه‌ی اینها زیان است و تنها کسانی سود می‌کنند که قرآن اشاره کرده است: «إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ». این آیه برای نجات از خسران به چهاراصل اشاره می‌کند:
اصل اوّل: مسأله‌ی ایمان است که به طور مطلق ذکر شده است، تا شامل ایمان به همه‌ی مقدّسات گردد.
اصل دوم: عمل صالح است که ثمره‌ی ایمان است، به همین دلیل اغلب در آیات قرآن «عمل صالح» همراه «ایمان» به عنوان «لازم و ملزوم» یکدیگر آمده است: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً؛ هر فرد از مرد یا زن عمل صالحی انجام دهد، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده می‌داریم».(3)
اصل سوم: دعوت همگانی و عمومی به سوی حق است، تا همگان حق را از باطل به خوبی بشناسند.
اصل چهارم: صبر و استقامت و سفارش کردن یکدیگر به آن است.
در حدیث مورد بحث می‌فرماید: آگاه باشید بدن و وجود شما هیچ بهایی جز بهشت ندارد اگر به غیر آن بفروشید ضرر کرده‌اید. این جنّت فقط نعمت مادّی نیست بلکه قرب به خدا و رضی‌الله عنهم است، قرآن می‌فرماید:
«یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إِلَى رَبِّكِ رَاضِیةً مَّرْضِیةً * فَادْخُلِی فِی عِبَادِی * وَادْخُلِی جَنَّتِی؛ تو ای روح آرام یافته، به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است، پس در سلک بندگانم درآی، و در بهشتم وارد شو».(4)
مرحوم نراقی می‌گوید: شیادی به مغازه‌ی یک خواروبار فروش مراجعه کرد و گفت: این گردوها هزار تایش چند است؟ گفت: مثلاً ده ریال، گفت: صدتا چند است؟ گفت: یک ریال، گفت : یکی چقدر است؟ گفت: ارزشی ندارد، گفت: یک دانه به من بده، گرفت و رفت. دوباره برگشت و گفت: خود شما گفتید یک دانه ارزش ندارد، یک دانه به من بده؟ او هم داد و رفت و برای بار سوم و چهارم برگشت و تقاضای یک دانه گردو کرد. صاحب مغازه یقه‌ی او را گرفت و گفت: تمام سرمایه‌ی مرا می‌خواهی از دستم ببری، به بهانه‌ی این که یکی یکی ارزش ندارد.
مرحوم نراقی بعد از نقل این داستان می‌گوید: شیطان با عمر انسان همین کار را می‌کند. همه‌ی عمر خیلی زیاد است امّا یک ساعت مهم نیست، به تدریج ساعتها را می‌گیرد، امروز و فردا را می‌گیرد یک وقت می‌بینیم که تمام عمر را داده‌ایم.
خوش به حال کسی که قبل از آنکه عمر خود را از دست بدهند قدرش را بدانند؛ چرا که زیانکاران واقعی آنها هستند که عمر را از دست داده‌اند.

پی‌نوشت‌ها:
1. نهج‌البلاغه، کلمات قصار، شماره‌ی 456.
2. همان مدرک، شماره‌ی 74.
3. نحل، آیه‌ی 97.
4. فجر، آیه‌ی 27 – 30.

منبع: گفتار معصومین علیهم‌السلام، جلد اول (درس اخلاق حضرت آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی)، گردآوری: سید محمد عبدالله‌زاده، قم: انتشارات امام علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام، چاپ سوم، 1391.